موضوعی هست که بخشی از ذهن مرا با شکل یک علامت سؤال بزرگ اشغال کرده! بر آن شدم تا این دغدغه و مسئله کمتر مورد توجه قرار گرفته (و شاید هم اصلاً مورد توجه قرار نگرفته!) را در پدال مطرح کنم.
از آنجایی که پدال محل رجوع طیف برجستهای از متخصصان، دوستداران و اهل فن حوزه حملونقل و خودرو است، پس چه جایی بهتر از پدال…
و اما محوریت موضوع پیرامون تقابل عجیب دو قشر ترافیکی بر سطح جاده است! هر کسی با نوع وسیله نقلیهای که میراند خواهناخواه درون یک قشر و طبقهبندی پیشفرض در دنیای وسایل نقلیه جای میگیرد. گاهی این قشرها و طیفها شکافهایی پیدا میکنند بس عمیق! احتمالاً شما از انتقاد رانندگان اتومبیلها نسبت به وضعیت موتورسیکلتها شنیدهاید که از بیقانونی، عدم توجه به علائم ترافیکی و مانورهای وحشتناک آنها گلایه میکنند و در خیابانها دائماً در حال جدال با موتورسیکلتها هستند! (البته اگر خودتان راننده اتومبیل باشید، احتمالاً با این نوع گلایهها آشنایی دارید)
در مقابل نیز از رانندگان موتورسیکلتها میشنویم که از ناشی بودن اتومبیلها و نادیده گرفته شدن موتورسیکلت توسط آنها گلایه میکنند و خود را در یک جنگ آشکار با اتومبیل میبینند! (اگر راننده موتورسیکلت باشید، احتمالاً با این نوع گلایهها آشنایی دارید)
اما واقعاً این گلایهها تا چه حد صحیح است؟! باید گفت هر دو طرف هم حق دارند و هم حق ندارند! ما در سطح شهر شاهد انبوه موتورسیکلتهای غیراستانداردی هستیم که در کمال تأسف رانندگان آنها نه توجه به قوانین ترافیکی دارند و نه اصلاً با نوع کاربری اصلی وسیله نقلیه خود آشنایی دارند بلکه همیشه به دنبال حرکات نمایشی و خطرناک هستند. البته بخش اصلی از این موضوع بازمیگردد به عدم فرهنگسازی وعدم نظارت پلیس راهنمایی رانندگی روی موتورسیکلت.
متأسفانه به علت عدم نظارت و جدیت پلیس در مواجه با این وسیله، عمده رانندگان موتورسیکلتها افرادی فاقد گواهینامه رانندگی و بالطبع فاقد شناخت از قوانین راهنمایی رانندگی بوده و یا حتی اغلب فاقد سن قانونی برای استفاده از وسایل نقلیه موتوری هستند که به رفتارهایی کاملاً خطرناک و بیتوجه به قوانین از خود بروز میدهند.
برخی راکبان، فراموش کردهاند موتورسیکلت وسیلهای نقلیه است و آن را با ابزار حرکات نمایشی و وسیله تفریح محیرالعقول شهربازی اشتباه گرفتهاند. (اغلب این دسته در رده سنی نوجوانان بوده و غالباً به بلوغ فکری نرسیدهاند) بخشی از رانندگان موتورسیکلت نیز به علت عدم فرهنگسازی صحیح از موتورسیکلت تصور قالیچه سلیمان دارند و خود را مجاز به عبور از هر معبری و هر مسیر هموار و ناهمواری میدانند! بهعنوانمثال، در نقطهای از شهر شخصی با موتورسیکلت از چراغ قرمز عبور کرده بود و برخلاف جهت خیابان در حال حرکت بود که وقتی از وی در مورد رفتار عجیبش پرسیدند، پاسخ داد: موتور گرفتم که دیگه مجبور نباشم پشت چراغ قرمز وایستم!!! (کاملاً واقعی) روایت فوق برای درک عمق فاجعه کافی است!
افراد به علت سهلانگاری پلیس به نقطهای رسیدهاند که تصور میکنند موتورسیکلت وسیلهای بیقیدوبند است و در صورت استفاده از آن مجاز به هر کاری هستند و اعمالی نظیر حرکت خلاف جهت یک بزرگراه عریض و یا عبور متوالی از چراغ قرمز برایشان به یک هنجار مرسوم تبدیل شده است! از طرفی وسایل نقلیه موتوری موجود در کشور ما اغلب غیر استاندارد هستند و فارغ از ضعفهای ذاتی نظیر آلایندگی بالای کاربراتوری، آلودگی صوتی بسیار شدید ناموزون، ترمزهای کفشکی غیر ایمن و ساختار هندلینگ مطلقاً افتضاح، شامل ضعفهایی نیز میشوند که به عدم نگهداری صحیح وسیله نقلیه توسط مالک بازمیگردد.
شاید در حال حاضر از بین ده موتورسیکلتی که در سطح شهر تردد میکنند، نیمی از آنها دچار مشکل روغنسوزی و آلایندگی مضاعف هستند که به علت عدم نظارت پلیس و بیمسئولیتی مالک، نفس شهر را به شماره انداختهاند. یا در مورد دیگر اغلب موتورسیکلتهایی را میبینیم که چراغ ندارند و فاقد چراغهای جلو و عقب و چراغهای راهنما هستند که عملاً موجب دیده نشدن آنها توسط سایرین و وقوع حوادث مرگبار میشود. (عدم احساس مسئولیت راننده موتورسیکلت) البته دراینبین موتورسیکلتسواران کاملاً آگاه، قانونمند و وظیفهشناس نیز وجود دارند ولی به علت اینکه در اقلیت هستند، به پای سایرین میسوزند و همین موارد موجب شده تا از موتورسیکلت چهرهای مخوف و کاملاً خطرناک در ذهن جامعه به جا بماند و موتورسواران قانونمند نادیده گرفته شوند. (حتماً شما از این دسته بافرهنگ هستید!)
اما طرف مقابل، یعنی اتومبیل سواران نیز کارنامه روشنی ندارند و کاملاً حق با آنها نیست! اتومبیلها نیز اغلب عادت کردهاند موتورسیکلت را باوجود ابعاد عریض و مشخصش، مطلقاً نادیده بگیرند! یک اصل در بین موتورسیکلتسواران رایج است که باید همیشه تصور کنی نامرئی هستی و هیچکس تو را نمیبیند! اینجانب بهشخصه باوجود اینکه از هر دو گونه این وسایل نقلیه استفاده میکنم، اما به علت علاقه شخصی وابستگی بیشتری به موتورسیکلت داشته و بیشتر ساعات خود را با موتورسیکلت رانندگی میکنم. بهشخصه برای خود بنده بارها پیش آمده که در حال حرکت بین خطوط در خیابان بودهام که به یکباره و به شکلی غافلگیرانه با اتومبیلی مواجه شدم که سعی دارد من را از لاین کنار بزند و خود را با فاصلهای میلیمتری و غیرمنطقی از لاین عبور بدهد! گویی اصلاً موتورسیکلت را نمیبیند و من در میانه لاین وجود خارجی ندارم! درنهایت، بنده به خاطر حفظ جان خودم و برای اینکه توسط اتومبیل مذکور زیر گرفته نشوم، به خط وسط و روی خطوط تغییر مسیر دادهام و حرکت روی خطوط را عاقلانهتر دانستهام!
اغلب اتومبیل سواران احساس میکنند موتورسیکلت در لاین خیابان با جثه کوچکترش فضایی اضافی را اشغال کرده و باید به هر نحو ممکن از مسیر کنار زده شود! کم نیستند (بسیارند!) اتومبیلهایی که ذاتاً با اهرمی به نام “راهنما” در گوشه سمت چپ فرمان خود آشنایی نداشته و دائماً بدون توجه به اطراف، به چپ و راست گردشهای ناشیانه میکنند و بدون استفاده از چراغ راهنما تغییر مسیر میدهند و یا در هر نقطهای بدون توجه به شرایط ترافیکی نسبت به توقف ناگهانی مبادرت میوزند! گهها پیش آمده که توقف ناگهانی اتومبیلها در نقاط خطرناک و یا پارکهای دوبله و سوبله کاملاً ممنوعه آنها حوادثی خونین برای سایر وسایل نقلیه و ازجمله موتورسیکلتها به ارمغان آورده است. موتورسیکلت به علت شتاب ذاتی بالای خود همیشه در مسافتهای کوتاه به سرعت بالا میرسد و دراینبین اگر با مانع غیرمنتظره و غیرعادی مواجه شود، درصد وقوع تصادف بالاست. یا در موارد دیگر اغلب اتومبیلها با حرکت نامنظم خارج از خطوط، راه را برای موتورسیکلت مسدود میکنند که معضلی دیرین است. اتومبیلهایی هستند که با پارک در گوشه سمت راست خیابان وعدم توجه لازم به لاین کناری درب خودرو خود را بهصورت ناگهانی و تا زاویه 90 درجه باز میکنند و حوادثی تحمیلی برای موتورسواران همیشه نادیده گرفته شده پدیده میآورند! البته دراینبین رانندگان اتومبیلهایی نیز هستند که کاملاً هوشیار، مسئولیتپذیر و قانونمند بوده ولی به پای خیل انبوه رانندگان بیتوجه میسوزند و در میان جمع اکثریت رانندگان غیرحرفهای و ناشی اغلب نادیده گرفته میشوند. (حتماً شما از این دست هوشیار هستید!)
بههرحال فرهنگ ترافیکی در کشور عزیز ما با چالش و معضلات فراوانی روبرو است و تا رسیدن به شرایط ایدهآل راهی بس طولانی در پیش است. شاید پر بیراه نباشد اگر بگوییم فرهنگ ترافیکی در کشور ما (شامل تمامی وسایل نقلیه اعم از موتورسیکلت، اتومبیل، کامیونت و … و …) غیر متمدنانه بوده و در آن وزنه بیقانونی بر قانون مداری سنگینی میکند که برای کشور بزرگ و متمدن ما چنین فرهنگی بسیار تأسفبرانگیز و رقتبار است.
تخلفات متعدد و عدم رعایت هنجارهای ترافیکی خود بهنوعی هنجار تبدیل شده و معضلات متعددی به بار آورده. این یک فاجعه فرهنگی بزرگ در کشور ماست. ولی جدا از تمام این مباحث سؤالاتی وجود دارد که شاید پاسخی هم برای آنها وجود نداشته باشد. دلیل این جنگ آشکار حقبهجانبها چیست؟! چرا اصلاً بین این وسایل نقلیه، دستهبندی جناحی پیش آمده و در مقابل هم قرار گرفتهاند؟! (البته این سلسله رویارویی بین رانندگان ماشینهای سنگین در مقابل وسایل نقلیه سبک نیز وجود دارد و سلسله رویارویی جناحهای وسایل نقلیه سلسلهای عجیب و پایانناپذیر است) چرا اتومبیلها نسبت به موتورسیکلتها کینهای عجیب دارند و دائماً خود را در رقابت در یک رینگ آسفالته با آنها میبینند و با حرص و خشم با هم برخورد میکنند؟! (و بلعکس) چرا وقتی چراغ قرمز سر چهار راه سبز میشود، ناخودآگاه همه وارد یک کورس و درگ ناخوانده میشویم؟! چرا در هر شرایطی هم موتورسیکلت و هم اتومبیل حق تقدم را از آن خود میدانند و هر کسی حق را بهجانب خود دانسته و نگاهی خشمآلود و رقابت جویانه به طرف مقابل دارد؟! علامت سؤالها بسیار است…
نویسنده مهمان: احمد جمشیدی